در سوگ یک رؤیا

...سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن/ کاین بود عاقبت کار جهان گذران

در سوگ یک رؤیا

...سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن/ کاین بود عاقبت کار جهان گذران

در سوگ یک رؤیا

از دنیای وبلاگ‌ها به اینستاگرام و فیسبوک و توییتر کوچ کردم و دوباره بازگشتم همین جا! من آدم همین دنیای وبلاگی‌ام.
نوشتن چقدر خوب است، و چه خوب‌تر که من معجزه نوشتن را اندکی بلدم؛ اگر نه، از مصائب دنیای دهشت‌انگیز هر آن هزار پاره می‌شدم!
یه روز یه ایرانی سرش تو کار بقیه نبود، مرد!!!

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

من مگر ز دست خود کنم فرار!

يكشنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۶، ۰۹:۲۴ ب.ظ

همه چیز می‌توانست همینقدر ساده باشد؛ همینقدر ناب؛ همینقدر خواستنی؛ همینقدر دست‌یافتنی...

زنده‌به‌گور شدم وقتی بساط زنده‌به‌گوری از تاریخ جهان برچیده شده بود.

در مرحله‌ای فراتر از جنون گیر کرده‌ام. خودم را به شکنجه بسته‌ام. با خودم از همیشه بی‌رحم‌تر شده‌ام. مرغ بهشت و شاهباز اوج استغنا بودم و حالا گنجشک‌وار با بال‌های زخمی و شکسته کنج قفسی خودساخته افتاده‌ام. به حصر و بند کشانده‌ام نام اسارت‌ناپذیرم را... با خودم دارم چه کار می‌کنم؟!... هیچ نمی‌فهمم!

در پی راهی برای فرار از خود ام. هزاران بار هم که با خودم تکرار کنم «مهم نیست» و «به درک» و فلان و بهمان، و هر قدر به زور بخندم و سیب‌گویان از خودم عکس بگیرم و هر قدر قشنگ بنویسم و دل خودم غنج برود، باز فقط خودم می‌دانم چقدر همه چیز مهم است و چقدر درد دارد و چقدر به روحم ناخن کشیده شده و خودم می‌دانم که کسی از اندوهش عکس نمی‌گیرد و دردش را در فریم دوربین ابدی نمی‌کند... فقط خودم می‌دانم که این روزها هیچ آینه‌ای را تاب نمی‌آورم. فقط خودم می‌فهمم چه جیوه‌ای در دلم آب می‌کنند و فقط خودم می‌دانم که هر جور شده، باید از دست خودم فرار کنم... فرار کنم... فرار کنم...

  • اگنس

این روزها

نظرات (۱)

هیییی و فقط خودمان میفهمیم
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی