دو قایق کنار هم ایستاده بودند که یکی پشت جبهه میرفت و دیگری سمت عملیاتی بیبازگشت.
راوی میگفت: دو دل بودم؛ یک پایم در این قایق بود و یک پایم در آن قایق.
شهید (که نامش خاطرم نیست) به راوی میگوید: یک پایت را بردار!...
حالا هم یکی باید پیدا شود تا به بعضی از ما بگوید: یک پایت را بردار...
بگوید:
تویی که پیش از ماه رمضان یخچالت را از گوشت و مرغ پر کردهای؛ از طرفی به هیچ مرجعی هم اعتقاد نداری، ولی روز عید فطر منتظری ببینی مراجع چه تصمیمی میگیرند تا بفهمی چند کیلو گندم باید فطریه بدهی!... یک پایت را بردار...
تویی که میگویی اسلام مال ۱۴۰۰ سال پیش است، ولی ارثیهی خواهرت را نصف دادهای، یک پایت را بردار...
آهای خانم! خواهرم! تویی که هم میخواهی امتیاز زن شرقی را داشته باشی و مهریهات را بگیری، و هم از مزایای زن غربی بهرهمند باشی؛ ولی به جای مشارکت در تولید، هفتهای یک بار فیسبوک شوهرت را چک میکنی... یک پایت را بردار...
داداشم! نمیتوانی یک زن باربی بگیری و هر روز برایت (میزان پلی) کند، و در عین حال بوی قرمهسبزیاش در راهروی خانهات بپیچد و بدون اجازهات خرید نرود و... ولی با هم بنشینید اندر وصف سکوت سمفونی بتهون صحبت کنید... یک پایت را بردار...
روشنفکر امروز! دانشجوی دیروز! نمیتوانی برای رسیدن به دورهی تحصیلی بالاتر، جزوههایت را از هم اتاقیات پنهان کنی و الآن در شبکههای اجتماعی اندر وصف خساست ایرانیها و open بودن خارجیها سر به فیسبوک بکوبی! یک پایت را بردار...
استاد گرامی! پژوهشگر ارجمند! شما هم نمیتوانی تابلوی «مداد العلماء افضل من دماء الشهداء» را به دیوار خانهی ۴۰۰ متریات بکوبی، در حالی که افزایش حقوق استادتمامیات، از مقالات دانشجوهایت به دست آمده... با عرض پوزش شما هم یک پایت را بردار...
حاجیبازاری دیروز و بیزینسمن امروز! تویی که عمراً بتوانی رادیکال ۴/۲ را حساب کنی، و میخواهی از احترام یک دانشگاهی برخوردار شوی... شما حتماً یک پایت را بردار...
نمایندهی عزیز! تویی که پول تبلیغات میلیاردیات را «هبه» گرفتهای؛ نمیتوانی بعداً رانت ندهی و عضو کمیتهی حقیقتیاب اختلاس باشی! اگر به شما برنمیخورد، شما هم یک پایت را بردار...
آدمهایی که میخواهند در هر دو قایق باشند، کارشان بسان رانندهی خودرویی هستند که هم به چپ راهنما میزند و هم به راست! و رانندهی پشت سری حتماً میفهمد که حال رانندهی جلویی خوب نیست...
ما خیلی وقتها حالمان خوب نیست!