در سوگ یک رؤیا

...سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن/ کاین بود عاقبت کار جهان گذران

در سوگ یک رؤیا

...سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن/ کاین بود عاقبت کار جهان گذران

در سوگ یک رؤیا

از دنیای وبلاگ‌ها به اینستاگرام و فیسبوک و توییتر کوچ کردم و دوباره بازگشتم همین جا! من آدم همین دنیای وبلاگی‌ام.
نوشتن چقدر خوب است، و چه خوب‌تر که من معجزه نوشتن را اندکی بلدم؛ اگر نه، از مصائب دنیای دهشت‌انگیز هر آن هزار پاره می‌شدم!
یه روز یه ایرانی سرش تو کار بقیه نبود، مرد!!!

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۱ مطلب با موضوع «این روزها» ثبت شده است

حس می‌کنم از مرحله انکار رده شده‌ام. دیگر حتی خنده که هیچ، لبخند زورکی‌ام هم نمی‌آید. حتی نمی‌توانم نیشخند بزنم به آنچه دیده‌ام و گفته‌ام و شنیده‌ام. سر شده‌ام. حس آدمی را دارم که از یک سکس ناخواسته رها شده باشد؛ از یک ارگاسم زوری... و حالا نا ندارد تکان بخورد؛ تا ندارد چشم‌هایش را باز کنید. فقط می‌خواهد بخوابد. 

برگشتم اینجا که هیچکس نباشد... برگشتم تا بنویسم. نوشتن باید نجاتم دهد. باید نجاتم دهد. 

  • اگنس